نشستم پشت میز بخونم . دوتا چیز زرد رو میز دیدم. صدا زدم : مصطفی بیا سریع گفت: فهمیدم اومدم زود خودشو رسوند از رو میز برشون داشت. از اتاق میرفت بیرون گفتم: آدامس بعد سیگار میچسبه نه؟ برگشت با خنده و شوخی چک مالیم کرد و رفت. رفتم دنبالش گفتم اون روزم یه بسته تو اتاق دیدم . باز با خنده و شوخی گفت: تقصیر منه بهتون رو دادم اینجوری تو روم حرف میزنی منم گفتم : نخیر تقصیر منه این همه سکوت میکنم نمیگم. ولی نترس به مامان بابا هم نگم به اون بدبختی که یه شب میریم گفتم منبع
درباره این سایت